English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7333 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A word is enough to the wise . <proverb> U براى عاقل یک یرف بس است .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He is a man of his word . He is as good as his word . U قولش قول است
His word is his bond. HE is a man of his word. U حرفش حرف است
in this wise <adv.> U از این جهت
wise U عاقل عاقلانه
wise U دانا
wise U خردمند
wise U کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
in this wise <adv.> U از اینرو
in this wise <adv.> U از آن بابت
like wise U همینطور هم
wise U معقول
wise U فرزانه
wise U عاقل
in this wise <adv.> U بدلیل آن
in this wise <adv.> U به این دلیل
in this wise <adv.> U بخاطر همین
in this wise <adv.> U از انرو
wise U حکیم
least wise U یا اقلا
the wise U عاقلانرا اشارهای
least wise U یا دست کم
in no wise U بهیچوجه
in this wise <adv.> U درنتیجه
in no wise U بهیچ طریق
wise saw U ضرب المثل
wise saying U پند حکمت
like wise U همچنین
like wise U نیز
in this wise <adv.> U متعاقبا
wise up to <idiom> U بالاخره فهمیدن واقعیت
to get wise to someone <idiom> U دست کسی را خواندن
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
in this wise <adv.> U بنابراین
he was wise to a proverb U در خرمندی ضرب المثل شده بود
chequer wise U شطرنج وار
hebrew wise U ازراست بچپ
cross wise U چلیپایی ضربدری
cross wise U صلیب وار
hebrew wise U عبری وار
worldly-wise <adj.> U سرد و گرم چشیده
i reckon one wise U کسی را خردمند دانستن
penny wise U صرفه جو
to put wise U از اشتباه دراوردن
weather wise U هوا شناس
weather wise U وارد بجریانات روز
wise acre U کسیکه ادعای عقل میکند ولی نادان است
wise guy U مردرند
wise guy U ادمی که خود را داناپندارد
wise guy U نادان دانانما
wise man U جادوگر جادو ساحر طلسم گر افسونگر
wise woman U زن جادو
wise woman U ساحره ماما فالگیر زن خردمند
The people have got wise to him. U مردم دستش را خوانده اند
test wise U ازمون اشنا
step wise U تدریجی
worldly wise U جهان دیده
worldly-wise U محیل و زرنگ
worldly-wise U عاقل درامورمادی
worldly-wise U جهان دیده
worldly wise U محیل و زرنگ
worldly wise U عاقل درامورمادی
penny wise U یک قازی
wise guy <idiom> U باهوش تراز بقیه جلودادن
weather wise U مطلع
step wise U قدم بقدم
row wise recalculation U محاسبه مجدد سطری
Why should the wise man do that which he will rue?. <proverb> U چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟.
column wise recalculation U محاسبه مجدد ستونی
penny-wise and pound-foolish <idiom> U توجه به چیزی کوچک وکم توجهای به چیزهای با اهمیت
penny wise and pound foolish U دینار شناس و ریال شناس
penny wise and pound foolish U صرفه جو در پنی و ولخرج درلیره
A still tongue makes a wise head. <proverb> U لب بر سخن بستن ,فرزانگى آورد .
A wise man avoids edged tools. <proverb> U آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
Wise men learn by other mens mistakes;fools by the. <proverb> U مردم عاقل از اشتباهات دیگران درس مى گیرند جاهلان از خطاهاى خود .
I don't think it wise to publicly proffer a political opinion. U من فکر نمی کنم عاقلانه باشد بطور علنی عقیده سیاسی شخصی خود را بیان کرد.
Could I have a word with you ? U عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
word U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word U روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word U طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
that is not the word for it U لغتش این نیست
word U مشابه 10721
I want to have a word with you . I want you . U کارت دارم
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
take my word for it U قول مراسندبدانید
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
All you have to do is to say the word. U کافی است لب تر کنی
to say a word U حرف زدن
last word <idiom> U نظر نهایی
keep one's word <idiom> U سرقول خود بودن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
last word U بیان یا رفتار قاطع
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
say a word U سخن گفتن
say a word U حرف زدن
to say a word U سخن گفتن
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
May I have a word with you? U ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
the last word U سخن اخر
the last word U ک لام اخر
word U بالغات بیان کردن
word U فرمان
word U عهد
word U قول
word U پیغام خبر
word U عبارت
word U حرف
word U واژه سخن
word U گفتار
word U لفظ
word U لغت
word for word U طابق النعل بالنعل
upon my word U به شرافتم قسم
to word up U کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
the last word U سخن قطعی
the last word U حرف اخر
Take somebody at his word. U حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
word U کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
to keep to one's word U سرقول خودایستادن
to keep to one's word U درپیمان خوداستواربودن
to keep to one's word U درست پیمان بودن
word U لغات رابکار بردن
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word for word U کلمه به کلمه
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
word for word U تحت اللفظی
say the word <idiom> U علامت دادن
at his word U بحرف او
word U اطلاع
keep to one's word U سر قول خود بودن
word for word <adv.> U کلمه به کلمه
last word U حرف اخر
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
a word or two U چند تا کلمه [برای گفتن]
in one word U خلاصه
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
word for word <adv.> U مو به مو
last word U اتمام حجت
word U کلمه
in a word <idiom> U به طور خلاصه
not a word of it was right U یک کلمه انهم درست بود
word U واژه
word for word <adv.> U نکته به نکته
i came across a word بکلمه ای برخوردم
at his word U بفرمان او
in a word U خلاصه
word U بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb> U سحرخیز باش تا کامروا باشی
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
He feels he must have the last word. U او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
word of honour U قول شرف
word square U acrostic
word salad U اشفته گویی
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word salad U سالاد کلمات
word order U ترتیب واژه ها
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word book U واژه نامه
word of command U فرمان نظامی
word warp U فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word frequency U بسامد واژگانی
word hoard U لغت نامه
word length U طول کلمه
word length U درازای کلمه
word mark U نشان کلمه
word mark U علامت کلمه
to have the final [last] word <idiom> U حرف خود را به کرسی نشاندن
word of command U فرمان انتصاب
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
word book U دیکشنری
word book U لغت نامه
word book U فرهنگ لغات
word book U قاموس
word book U کتاب لغت
word picture U بیان یا شرح روشن
word square U جدول کلمات متقاطع
word choice U بیان
word choice U کلمه بندی
word choice U جمله بندی
Do not say a word until you know it is exactly rig. <proverb> U تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
This is an elusive word . U این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
Word of honor . U قول شرف
A mans word is one . <proverb> U یرف مرد یکى است .
Is that your final word ? U همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
What is the meaning of this word ? U معنی این لغت چیست ؟
In what sense are you using this word ? U این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
mum's the word <idiom> U دهان قرص
get a word in edgewise <idiom> U وارد شدن درمکالمه
word of mouth <idiom> U از منبع موثق
He didnt say a word. U یک کلام هم حرف نزد
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
word time U زمان کلمه
word wrap U حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
word wrap U سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
buzz word U رمز واژه
buzz word U لغت بابروز
four-letter word U واژهیچهار حرفی
Recent search history Forum search
1affixation
1دانایی از زیباترین صفات بنی آدم است و پوینده گی از زیبا ترین صفات دانایان
2من دل درد دأرم
2لطفا دخل و خرجت را عاقلانه ومنطقی کنترل و از مخارج غیر ضروری پرهیز کن
2لب آب
1Hafez has a verse (ze chashmam la'le rommaani ..). What does rommaani mean?
2transmembrane
2transmembrane
2single gas
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com